مبینامبینا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

عشق مامان و بابا

دخترم با تو سخن میگویم

دخترم با تو سخن می گویم زندگی درنگهم گلزاریست و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم گل عفت ، گل صدرنگ امید گل فردای بزرگ گل فردای سپید چشم تو اینه ی روشن فردای من است گل چو پژمرده شود جای ندارد در باغ کس نگیرد زگل مرده سراغ دخترم با تو سخن می گویم دیده بگشای و در اندیشه گل چینان باش همه گل چین گل امروزند همه هستی سوزند کس به فردای گل باغ نمی اندیشد انکه گرد همه گل ها به هوس می چرخد بلبل عاشق نیست بلکه گلچین سیه کرداریست که سراسیمه دود در پی گل های لطیف تا یکی لحظه به چنگ ارد و ریزد بر خا ک دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاک تو گل شادابی به ره باد مرو غافل از باد مشو ای گل ...
16 شهريور 1393
1